معرفی کتاب هنر تاثیرگذاری: متقاعد کردن دیگران از خودتان شروع میشود
کریس وایدنر درکتاب هنر تاثیرگذاری: متقاعد کردن دیگران از خودتان شروع میشود، اندیشههای حکیمانه خود را در قالب داستانی بازگو میکند. پیامهای این کتاب باعث ارتقای سطح بینش و زندگیتان میشود و شما را به فردی موفق و مؤثر در دنیا تبدیل میکند.
کتاب هنر تأثیرگذاری (The Art of Influence: Persuading Others Begins with You) کتابی ارزشمند در زمینهی آموزش نحوهی موفقیت و تأثیرگذاری است. این کتاب بیآنکه شیوههای پیچیده و گیج کننده را مطرح کند، شما را به طور مستقیم با چهار قانون مهم و ارزشمند آشنا میسازد که اگر آنها را در زندگی رعایت کنید، هم در کار و هم در زندگی به انسانی مقتدر و توانگر تبدیل خواهید شد.
کریس وایدنر در این کتاب یک بار دیگر شما را با قوانین طلایی موفقیت آشنا میکند. نگارش خلاقانهی او درسهایی فراموش نشدنی را در قالب حکایتی شیرین به شما میآموزد. مطالعهی این اثر برای همهی مدیران و مسئولان یک ضرورت است.
اگر امسال فقط باید یک کتاب بخوانید، آن هنر تأثیرگذاری است. این کتاب شگفتانگیز فقط زندگی و قدرت رهبری شما را تغییر نمیدهد، بلکه آن را به کلی دگرگون میسازد! با خواندن این کتاب کمحجم و فوقالعاده قدرت نفوذ و تأثیرگذاری خود را از همین امروز بالا ببرید!
کریس وایدنر را بیشتر بشناسیم:
کریس وایدنر (Chris Widener) نویسنده و سخنرانی بزرگ و یکی از افراد مشهور در دنیای تجارت است. او نویسندهی آثار ارزشمندی همچون «دوازده ستون»، «بالاتر از همه»، زندگی رؤیاییتان را خلق کنید» و «فرشتهی درون» میباشد که در زمرهی پرفروشترینها در سطح آمریکا محسوب میشوند. کتاب «هنر تأثیرگذاری» تازهترین اثر این نویسنده، بارها از سوی منتقدان ادبی و استادان اندیشه و تفکر نوین، تقدیر و ستایش شده است.
جملات برگزیدهی کتاب هنر تأثیرگذاری: متقاعد کردن دیگران از خودتان شروع میشود:
– «کریس وایدنر با جوهر موفقیت و زندگی به خوبی آشناست. هنر تأثیرگذاری کتاب مؤثری است که همهی اصول مهم موفقیت را به ما میآموزد. این کتاب بر دلتان تأثیر میگذارد، شما را به اندیشه وامیدارد، و به طرز مثبتی شما را برمیانگیزد.» (مایک رابینز)
– «هنر تأثیرگذاری ارائه دهندهی بینشی ژرف و انکارناپذیر است. این کتاب باعث رشد شما خواهد شد. من از صمیم قلب آن را به هر کسی که به طور جدی خواهان موفقیت است، پیشنهاد میکنم!» (دان هاتسن)
– «اگر میتوانستم شما را فقط به انجام دادن یک کار ترغیب کنم، آن کار فقط همین بود: هنرتأثیرگذاری را بخوانید. این کتاب تأثیر بسزایی در زندگی شما بر جا خواهد گذاشت. همهی مدیران نوزده شرکت ما از درسهای این کتاب استفاده میکنند حال نوبت شماست!» (اسکات مک کین)
– «برای کسب موفقیت باید به انسان تأثیرگذاری تبدیل شوید. فراگیری هنر تأثیرگذاری به شما کمک میکند تا تأثیر بسزایی بر افراد خانواده، همکاران و جامعه تان به جا گذارید… با خواندن این کتاب کم حجم و استثنایی قدرت نفوذ و تأثیرگذاری خود را از امروز افزایش دهید!» (دَرِن هاردی)
در بخشی از کتاب هنر تأثیرگذاری: متقاعد کردن دیگران از خودتان شروع میشود میخوانیم:
در یکی از بعدازظهرهای زیبا و دل انگیز یکشنبه، ضیافتی به افتخار مردی جوان و سختکوش برپا شده بود. همهی اقوام و آشنایان در این مهمانی حضور داشتند و به برکت آن، بعضی از اقوام که سالها یکدیگر را ندیده بودند، دور هم جمع شده بودند. خورشید در آسمان میدرخشید و هوا بسیار مطبوع بود. از این رو، ضیافت در حیاط خلوت و فضای باز ترتیب داده شده بود. طبق معمول، کودکان درون و اطراف استخر سرگرم بازی و شیطنت بودند. فضای حیاط خلوت پر شده بود از بوی خوشِ برگر زغالی.
زندگی مواهب زیادی را به مارکوس دریک اعطا کرده بود. والدین او، بیل و مارگارت دِریک از خانوادههای اصیل و طبقهی متوسط امریکایی بودند و برای این که زندگی خوبی را برای فرزندانشان فراهم کنند از هیچ تلاشی مضایقه نکرده بودند. بیل برای یک شرکت بیمه کار میکرد و مارگارت زنی خانهدار بود و وظیفهی نگهداری فرزندانش مارکوس و جک را که دو سال کوچکتر از مارکوس بود، برعهده داشت. همهی کارهای منزل از آشپزی، نظافت و پرستاری پسرها گرفته تا رانندگی برای آنها برعهدهی وی بود. او از صمیم قلب به فرزندانش عشق میورزید. بیل نیز مرد خانواده و زندگی بود. تفریح و سرگرمی فرزندان و حضور در مراسم مدرسهی آنان اغلب بر عهدهی بیل بود. او به هر ترتیبی که بود کارهایش را تنظیم میکرد تا هر شب، شام را به موقع در کنار زن و فرزندانش صرف کند. خانوادهی آنها الگوی خانوادهای ساده و صمیمی بود.
این ضیافت به مناسبت فارغ التحصیلی مارکوس از دانشکدهی مدیریت بازرگانی نورث وسترنز کلاگ برپا شده بود. همهی فامیل از این مطلب شگفت زده شده بودند. آخر، در تمام خاندان دِریک تعداد انگشت شماری پایشان به کالج باز شده بود، چه برسد به دانشکدهی بازرگانی! نه، خاندان دِریک، خاندانی ساده و معمولی بودند.
اما مارکوس همواره خواهان نوعی دیگر از زندگی بود. او در دوران دبیرستان در سه رشتهی ورزشی فوتبال، بسکتبال و بیسبال فعالیت میکرد و اغلب در سراسر لیگ حضور داشت. ولی ورزش او در حد و اندازهای نبود تا از طریق آن به کالج معتبری راه یابد، پس تصمیم گرفت بیشتر روی درس خواندن تمرکز کند تا ورزش.