معرفی کتاب مزیت شکست خوردن
کتاب مزیت شکست خوردن به قلم مگان مک آردل، با تاکید بر اینکه بسیاری از کسب و کارهای موفق حاصل شکستهای متوالی هستند، به شما نشان میدهد که چگونه شکست میتواند کلید موفقیت باشد و به پیروزی منجر شود.
اغلب انسانها از شکست بیش از هر چیز دیگری میترسند. میتوان گفت که این ترس در میان مردم امریکا حتی بالاتر از مرگ است. هراس از صحبت کردن در جمع، که در واقع همان ترس از شکست در برابر دیگران است، در میان آنان بسیار شایع است. شکست در حالت طبیعی هم ناخوشایند است، چه برسد به اینکه دیگران هم نظارهگر آن باشند.
این غریزههای عمیق، همگی با طبیعت انسان گره خوردهاند. اما خود انسان نیز با طرز فکرش در مورد شکست خوردن به آنها دامن میزند. شما گمان میکنید دلیل شکست خوردن این است که فردی در جایی مرتکب یک کار اشتباه شده است. اما در واقع در بیشتر موارد، شکست ماحصل انجام کاری درست است؛ کاری که کسی تا به حال آن را انجام نداده است و شما برای نخستین بار میخواهید آن را آزمایش کنید.
با بررسی زندگی انسانهای موفق، متوجه میشوید که زندگی تمام آنها بر پایه شکست بنا شده است. مگان مک آردل (Megan McArdle) در کتاب مزیت شکست خوردن (The Up Side of Down: Why Failing Well Is the Key to Success) به شما نشان میدهد اگر شکست را به درستی بپذیرید و با آن کنار بیایید، آنوقت شکست ممکن است بهترین پیشامدی باشد که برای شما اتفاق افتاده است در صورتی که بیشتر افراد، شکست را بدترین واقعه میدانند.
به بیان دیگر از آنجا که شما نمیتوانید صرفاً با شکست نخوردن موفق شوید، لذا نباید وقت و انرژی خود را صرف این کنید که از این شکستها فاصله بگیرید. شما باید با آغوش باز شکستهایی که فرصتهایی برای یادگیری و پیشرفت هستند را بپذیرید و مردم را نیز به شکست خوردن راغب کنید و از شکستهای فاجعهآمیز و مخرب دوری کنید.
یادگیری از شکست یعنی متوجه اشتباهاتتان بشوید، زیرا اگر ندانید کجای کارتان اشتباه بوده، چه بسا برای درست کردنش به کارهای اشتباه دیگری هم دست بزنید. برخی از اشتباهات نیازمند مجازات است اما برخی دیگر اشتباهاتی طبیعی است که مرتکب شدن آنها دور از انتظار نیست زیرا در آن کار زیاد ماهر نبودهاید. اشتباه کردن به دلیل یک اشتباه دیگر، نهایت فاجعه را نشان میدهد.
مگان مک آردل به شما اطمینان میدهد که در این کتاب میتوانید مهارتهایی را بیاموزید که به کمک آنها هر شکستی را به فرصت تبدیل کنید.
در بخشی از کتاب مزیت شکست خوردن میخوانیم:
تقریباً همه روزنامهنگاران این دو رؤیا را دارند. یکی پوشش دادن خبری که ممکن است شما را به تکاپو وادارد، دیگری یافتن خبری که ممکن است باعث شود رئیس جمهور کارش را از دست بدهد. اینها رؤیایی است که همه روزنامهنگاران وقتی روبهروی آنها نشستهاید در سر میپرورانند.
دن راتر به عنوان خبرنگاری خارجی در ویتنام، اولین رؤیا را به واقعیت تبدیل کرده بود. وقتی در هشتم سپتامبر سال 2004 مقابل دوربین قرار گرفت، حتماً در فکر تحقق رؤیای دوم بود که به گروهی ملحق شد که تاکنون فقط یک تیم مشهور عضوش بود، تیمی متشکل از باب وودوارد و کارل برنشتاین. با شروع فصل انتخابات سال 2004، رئیس جمهور بوش با سناتور جان کری در رقابتی تنگاتنگ بود و شبکه سیبیاس خودش را آماده کرده بود خبری درجه یک بدهد، شامل مدارکی که نشان میداد بوش در هنگام انجام وظیفه در ویتنام به عنوان افسر نیرویهوایی ملی تگزاس، بدون مجوز غیبت کرده بود.
این داستان جدیدی نبود. سالها بود که شایعاتی در مورد این قضیه وجود داشت. اما این داستانها و شایعات را نمیشد اثبات کرد. خاطرات انسانها بعد از سی سال کمرنگ میشود و بسیاری از مردم در این مدت فوت کردهاند. فقط برنامه تلویزیونی «شصت دقیقه» مدرکی به دست آورده بود که بر حرفهای مردم و خاطراتشان متکی نبود. آنها به یادداشتهای خصوصی جری کیلیان افسر ارشد بوش دست یافته بودند که به نظر میرسید میتواند همه چیز را اثبات کند. این یادداشتها با سابقه رسمی خیلی تمیز و پاک او در تناقض بود و نشان میداد که بوش از دستور مستقیم کیلیان مبنی بر انجام پرواز سرپیچی کرده است.