معرفی کتاب سه دختر حوا
کتاب سه دختر حوا با دورنمایهای فلسفی و عاشقانه در زمره پرفروشترین آثار الیف شافاک قرار دارد. این رمان زندگی سه دختری را به تصویر میکشد که از هر لحاظ باهم تفاوت دارند، دخترانی که از نقاط مختلف جهان برای ادامه تحصیل به دانشگاه آکسفورد آمده و در آن جا با یکدیگر آشنا میشوند.
الیف شافاک (Elif Shafak) در کتاب سه دختر حوا (Three daughters of Eve) با خلق سه شخصیت جذاب به اسمهای پری، شیرین و مونا توانسته داستانی را به رشتهی تحریر درآورد که طرفداران بسیاری داشته باشد. شخصیتهای این داستان هر کدام به سبب شرایط زندگی متفاوت از هم عقاید و افکاری گوناگون دارند.
پری اصلیترین شخصیت این رمان پرکشش است. او که در یکی از محلههای فقیرانه ترکیه بزرگ شده، در حال حاضر با جدالی درونی دست و پنجه نرم میکند. پدر خانواده با وجود دائمالخمر بودنش عاشق پری است و برایش آرزوهای بزرگی در سر میپروراند. اما مادر پری فردی مذهبی بوده و این تفاوت شخصیتی والدین، دختر را دچار دوگانگی میکند.
شخصیت دوم این داستن شیرین نام دارد، او یک مهاجر ایرانی با روحیهای ماجراجویانه است و به مسائل سیاسی و اجتماعی بسیار علاقه دارد. همین موضوع باعث اتفاقات گوناگون بسیاری در دانشگاه آکسفورد برای او میشود. اما مونا شخصیت سوم این کتاب، دختری آمریکایی است که اصالتی مصری دارد و از عقاید فمینیسم حمایت میکند.
در حقیقت شافاک در این رمان به بررسی جنبههای متفاوت روانشناسی و جامعهشناسی زندگی این دختران میپردازد. به طور کلی داستان از عصر تا نیمه شب یک ضیافت در شهر استانبول اتفاق میافتد، اما بازگشت به عقب و آینده در طول داستان، ماجرا را گستردهتر خواهد کرد. به بیان الیف شافاک زندگی در جهان امروز سراسر مغایرت است و دوگانگی، اما این رمان سعی دارد تا خارج از این دوگانگیها دربارهی ایمان و تردید به شکلی متفاوت سخن بگوید.
در طول تاریخ، همیشه موضوعات سیاسی و تاریخی بسیاری دو کشور ایران و ترکیه را به هم وصل کرده است. در سالهای اخیر تقابل سنت و مدرنیته هم جزو همین موضوعات محسوب شده تا جایی که در ادبیات این دو کشور نیز رسوخ کردهاند. شما قطعا نقاط مشترک فرهنگی زیادی در رابطه با این دو کشور در آثار شافاک خواهید دید تا جایی که بعضی اوقات فراموش میکنید که نویسندهی این رمان فردی غیرایرانی است.
الیف شافاک را بیشتر بشناسیم:
تردید نباید داشت در این که ادبیات ترکیه شهرتش را مدیون آثار گرانبهای شافاک است. زنی که در شناساندن ادبیات ترکیه به مردم سرتاسر دنیا نقشی شگفتانگیز داشته و تا به حال جوایز متعددی را از آن خود کرده است.
در بخشی از کتاب سه دختر حوا میخوانیم:
تعطیلات تابستانی رسیده بود. پری در استانبول به سر میبرد. هر روز که از خواب بلند میشد، باید تعریف پسرهای فامیل و آشنا را از مادرش میشنید. از نظر سلما، رفتن پری به آکسفورد به این منزله بود که او خودش را برای ازدواج آماده کند، نه اینکه در طلب دانشاندوزی باشد. سلما اکثر اوقات، عصرها، از خانه به امامزادهها میرفت تا برای دخترش دخیل ببندد و برای کامیابیاش به آنها توسل کند.
یک روز، در حالی که سلما مشغول پاک کردن سبزی بود، گفت: «مدتیه که یه همسایه جدید واسهمون اومده. اونا یه پسر تحصیل کرده کار دست دارن که…»
پری وسط حرف مادرش پرید و گفت: «دوباره واسم شوهر پیدا کردی؟» در همین حین، پری مشغول مرتب کردن موهایش در جلوی آینه بود. انگار بعضی جاهایش با هم تقارن نداشتند. بعید نبود که مادرش، چند تار موی او را یواشکی در حین خوابش کنده باشد تا به امامزاده دخیل ببندد.
منصور که روی صندلی نشسته بود، گفت: «زن، دست از سر این دختر بردار. بگذار به درس و دانشگاهش برسه، فعلاً نمیخواد حواسش رو پرت شوهر کنی.»
سلما با لحنی اعتراضآمیز گفت: «این پسری که معرفی کردم، خودش فارغالتحصیل دانشگاهه. فعلاً با هم عقد میکنن، بعدش که درس پری تموم شد، یه عروسی مفصل میگیرن. مگه چی از پری کم میشه؟»
پری فوراً جواب داد: «هیچی، فقط جوونیام میره رو هوا.»
بحث بر سر ازدواج پری فعلاً مختومه شد.