معرفی کتاب به خود احترام بگذاریم: عزت نفس چیست و رابطهی آن با موفقیت چگونه است
کتاب به خود احترام بگذاریم: عزت نفس چیست و رابطهی آن با موفقیت چگونه است به قلم کریستین وبر، به شما کمک مىکند تا نقاط ضعف مربوط به عزت نفستان را بشناسید و به نحوی مثبت در آنها تغییر ایجاد کنید.
این تغییرات به شما کمک خواهند کرد تا یاد بگیرید احساساتتان را دربارهى خود اصلاح کنید. در صورتى مىتوانید این کار را انجام دهید که یاد بگیرید در طرز تفکرتان تجدید نظر کنید. احساسات از دوردستها نیامدهاند: آنها بهواقع زاییدهى افکارند. این احساسات ممکن است بهصورت غافلگیر کنندهاى بر شما وارد شوند، اما واقعیت دارند.
کریستین وبر (Christine Webber) در برخی فصلهاى کتاب به خود احترام بگذاریم (Get the self – esteem habit: how you can choose to have confidence and succees in life)، مطالبى دربارهى تغییر گفتار و رفتار نادرست خواهد گفت، اما عمدهى مطالبى که شما در این کتاب با آن رو به رو خواهید شد، دربارهی تغییر فکر و احساس است.
بنابراین این کتاب با مشخص نمودن اهدافى که باید به سوى آنها حرکت کنید، شما را به استحکام و استوارى عادت جدید عزت نفس مجهز مىکند. برخی از این اهداف عبارتند از:
– یاد بگیرید به خود احترام بگذارید.
– یاد بگیرید براى خود ارزش قائل شوید.
– یاد بگیرید مسئولیتِ خودتان را به عهده بگیرید.
– یاد بگیرید مراقب خود باشید و به خود اهمیت بدهید.
– یاد بگیرید کل وجودتان یعنى روح و جسمتان را بپذیرید.
– یاد بگیرید با هر وضعیتی که دارید احساس شادمانی کنید.
آنچه در کتاب به خود احترام بگذاریم میآموزید:
– کمک به ایجاد روابط موفق است.
– کمک به کنترل لذت از موفقیت است.
– کمک به رهایی از باورهای منفی است.
– کمک به بیان چیزهایی است که میل دارید بیان کنید.
– کمک به هدایت موفقیت هاست به سوی افزایش احترام به خویشتن.
– کمک در گام برداشتن به سوی خودباوری و زندگی رضایتبخش است.
در بخشی از کتاب به خود احترام بگذاریم میخوانیم:
بگذارید بگویم نوع پرورش بسیارى از کسانى که از عزت نفس پایین رنج مىبرند دست کم از بیرون نمودى عادى و غیر قابل توجه داشته است. براى داشتن عزت نفس ضعیف، نیازى به داشتن والدینى خشن، الکلى و معتاد، یا والدینى که رهایتان کرده باشند، نیست. متداولتر این است که ضعف عزت نفس، ریشه در کودکىای دارد که در آن والدین مرتکب اشتباه خاصى نشدهاند، فقط هرگز کاری را به درستی انجام ندادهاند یا آنطور که باید از عهدهاش برنیامدهاند. به عبارت دیگر، انجام ندادن باعث ایجاد مشکلات شده است نه انجام دادن.
غالباً، وقتى از کسى دربارهى کودکىاش سؤال مىکنم، پاسخش را اینگونه بیان مىکند که «مطمئنم سایر مراجعانتان دوران کودکىاى بدتر از من داشتهاند. من نباید گلایهاى داشته باشم… خوراک و پوشاک که مهیا بود… »
به عبارت دیگر، بعضى از مردم بهنوعی مدافع والدینشان هستند، همچنین از انتقاد از آنها احساس گناه مىکنند. اما من علاقهمند نیستم بدانم این فرد شرایطى بدتر از دیگرى دارد. این یک مسابقه نیست! تمام آنچه علاقهمندم این است که فضایى مهیا کنم تا شخصى که به من مراجعه کرده بتواند هرچیزى که از هرکسى در دل دارد بیرون بریزد و از انجام این کار در چهاردیوارى اتاق مشاورهى من احساس امنیت کامل کند.
حالا، دقیقاً نمىدانم در گذشتهى شما چه چیزى وجود داشته که از قدردانى از خود منعتان کرده است، اما امیدوارم با خواندن مثالهایى از نوع والدینى که خیلى خوب نبودهاند، بتوانید بینش مفیدى پیدا کنید تا بفهمید چرا براى خودتان آن اندازه که باید ارزش قائل نیستید.
یک دلیل قانعکنندهی دیگر برای اینکه باید احساستان را دربارهى پدر یا مادرتان مشخص کنید این است که اغلب والدینمان براى مدت طولانى دوروبرمان هستند.