کتاب از مردهای تهران میترسم نوشتهی مهدیه کوهی کار حاوی 15 داستان کوتاه است که اغلب در شهر تهران رخ دادهاند. درونمایه اصلی این قصهها عمدتاً اجتماعی و عاشقانه است.
در کتاب حاضر قصهها پر دیالوگ و موقعیت محورند و ایجاز در نثر و بافت از نقاط قوت آنها محسوب میشود.
در بخشی از کتاب از مردهای تهران میترسم میخوانیم:
شاید هنوز دوستش داشتم. شاید هم بعد از چند تجربۀ ناموفق و یک مدت تنهایی، دنبال ساخت ویرانههای دنیای قدیمم بودم. هر چه بود، کار از کار گذشته بود. کتابم چاپ شده بود و صفحۀ اول نوشته شده بود: برای بهنام.
وقتی کتاب را دیدم، شک کردم یک لحظه. نمیدانستم بهنام با دیدنم چه عکسالعملی نشان میدهد. چند روزی کلافه و سردرگم بودم، اما بالاخره یک روز آن را با مقداری خرت و پرت گذاشتم توی کیفم و سوار اتوبوس خیابان طالقانی شدم.
قلبم داشت از سینهام بیرون میزد. سه سال بود ندیده بودمش. دیگر نتوانستم شرایطی را که به وجود آورده بود تحمل کنم. تصمیمم را گرفتم. پیام دادم که اقدام قانونی میکنم، کوتاه و مختصر. هر چند که نیازی به اقدام قانونی نبود. مهریهام را که مدتها قبل بخشیده بودم. سر یک کلکل بچهگانه. فقط برای این که ثابت کنم دوستش دارم. روز تولدش او را برده بودم محضر و چهارصد سکه را تبدیل کرده بودم به یک شاخه گل مریم، همین.
وقتی از پلههای قدیمی و شیبدار محضر پایین میآمدیم گفتم: «اگه یه روزی فکر کنم جایی توی زندگیت ندارم، خودم میذارم میرم. یه روز صبح یا شاید هم یه شب چشمهات رو باز میکنی و میبینی که نیستم.»
پول پیش خانه را هم که واریز کرده بود به حسابم. تهدیدم بیفایده بود، فقط برای این که چند وقت دیگر نگهش دارم. اما یک روز بالاخره رفتیم نشستیم پشت میز قهوهای توی آن اتاق سرد و دفترها را امضا کردیم.